چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403
توضيحات بنر تبليغاتي



در اين سایت
در كل اينترنت
Nobitex Referral Campaign Banner

نویسنده : NetFars |

 

عشق مادری

.

My mom only had one eye.  I hated her... she was such an embarrassment.

مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود

 
She cooked for students & teachers to support the family.

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

 
There was this one day during elementary school where my mom came to say hello to me.

یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره

 
I was so embarrassed. How could she do this to me?

 خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو با من بكنه ؟

 
I ignored her, threw her a hateful look and ran out.

 به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم و فورا از اونجا دور شدم

 
The next day at school one of my classmates said, "EEEE, your mom only has one eye!"

روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت  هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره

 
I wanted to bury myself. I also wanted my mom to just disappear.

فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم .  كاش زمین دهن وا میكرد و منو .. كاش مادرم  یه جوری گم و گور میشد....

 
So I confronted her that day and said, " If you're only gonna make me a laughing stock, why don't you just die?!!!"

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟

 
My mom did not respond...

اون هیچ جوابی نداد....

 
I didn't even stop to think for a second about what I had said, because I was full of anger.

 حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم ، چون خیلی عصبانی بودم

 
I was oblivious to her feelings.

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

 
I wanted out of that house, and have nothing to do with her.

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم

 
So I studied real hard, got a chance to go to Singapore to study.

 سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

 
Then, I got married. I bought a house of my own. I had kids of my own.

اونجا ازدواج كردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...

 
I was happy with my life, my kids and the comforts

 از زندگی ، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم

 
Then one day, my mother came to visit me.

تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من

 
She hadn't seen me in years and she didn't even meet her grandchildren.

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو

 
When she stood by the door, my children laughed at her, and I yelled at her for coming over uninvited.

وقتی ایستاده بود دم در  بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا  ، اونم  بی خبر

 
I screamed at her, "How dare you come to my house and scare my children!" GET OUT OF HERE! NOW!!!"

سرش داد زدم : " چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟! "  گم شو از اینجا ! همین حالا

 
And to this, my mother quietly answered, "Oh, I'm so sorry. I may have gotten the wrong address," and she disappeared out of sight.

اون به آرامی جواب داد : " اوه   خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد

 
One day, a letter regarding a school reunion came to my house in Singapore .

یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه

 
So I lied to my wife that I was going on a business trip.

 ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم

 
After the reunion, I went to the old shack just out of curiosity.

بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی

 
My neighbors said that she is died.

همسایه ها گفتن كه اون مرده

 
I did not shed a single tear.

ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم

 
They handed me a letter that she had wanted me to have.

اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن

 
"My dearest son, I think of you all the time. I'm sorry that I came to Singapore and scared your children.

 ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم

 
I was so glad when I heard you were coming for the reunion.

 خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

 
But I may not be able to even get out of bed to see you.

 ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تو رو ببینم

 
I'm sorry that I was a constant embarrassment to you when you were growing up.

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

 
You see........when you were very little, you got into an accident, and lost your eye.

آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی

 
As a mother, I couldn't stand watching you having to grow up with one eye.

به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم

 
So I gave you mine.

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

 
I was so proud of my son who was seeing a whole new world for me, in my place, with that eye.

برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم  به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه

 
With my love to you

با همه عشق و علاقه من به تو

 

 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : عشق مادری , داستان کوتاه , عشق , مادر , فرزند , سنگاپور , چشم , تصادف , پزشک , خدمتکار , فقیر , تحقیر , مسخره کردن , خندیدن ,

تاریخ : پنجشنبه 17 اسفند 1402 | نظرات (0) بازدید : 75
نویسنده : alirahimi |

 

اینبار قول بدهیم که نخندیم ...

 

بیائیم نخندیم . . .

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب

نخند

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،

نخند

نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جارمی زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،.......خیلی ساده

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5

برچسب ها : نخند , خندیدن , بیا ,

تاریخ : سه شنبه 28 آبان 1392 | نظرات (0) بازدید : 561

داستان کوتاه و خواندنی پیرمرد و دخترک تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
تصويری دلخراش از گروگانگيری يک دختر ! تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
کاریکاتور مراحل درس خواندن تاریخ : جمعه 07 اردیبهشت 1403
فواید و مضرات روغن ذرت تاریخ : شنبه 01 اردیبهشت 1403
شعر طنز حسنی نگو بلا بگو تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
داستان طنز سیندرلا تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
فواید بی شمار تخم مرغ تاریخ : جمعه 31 فروردین 1403
شعر مست و هشیار از پروین اعتصامی تاریخ : یکشنبه 26 فروردین 1403
عکس 2 تا هلو ! تاریخ : یکشنبه 26 فروردین 1403
وای به روزی كه خانوم ها برن سربازی ! تاریخ : شنبه 25 فروردین 1403
عکس ابراز عشق مردانه تاریخ : چهارشنبه 22 فروردین 1403
تصاویر هتلی رویایی با امکانات مدرن تاریخ : چهارشنبه 22 فروردین 1403
تست روانشناسی مخصوص آقایان ! تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403
9 توصیه دوستانه یک آدم افسرده تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403
شعر جالب یک بچه آفریقایی با استدلال شگفت انگیز تاریخ : چهارشنبه 15 فروردین 1403
3 نکته تامل برانگیز تاریخ : شنبه 11 فروردین 1403
بکن ، نکن های خنده دار برای آقایان تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403
کل کل دو تا شاعر در مورد زن و مرد ! تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403
10 نكته كه در مورد كشتی تايتانيک نمی دانستيد تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403
نام محله های قدیمی تهران تاریخ : جمعه 10 فروردین 1403


فروشگاه اینترنتی
نت فارس
firefox
opera
google chrome
safari